تا اوایل قرن بیستم میلادی، اصلیترین وسیلهی نقلیه در اروپا، درشکه بود. درشکههایی که یک یا چند اسب آن را بهدنبال خود میکشیدند و حکم خودرو، اتوبوس و در مسافتهای طولانیتر، هواپیماهای آن زمان را داشتند. مسافرت با درشکه فوقالعاده خستهکننده و اگر مقصد دورتر از مبدا بود، فوقالعاده زجرآور میشد. نه صندلیها آنچنان راحت، نه راهها آنچنان هموار و نه تکانهای درشکه آنچنان نرم بوده که مسافرین اوقات مفرحی داشته باشند. شاید اگر هوا خوب بود، بهترین صندلی برای مسافرت با درشکه، خود صندلی درشکهچی بود.
این ناراحتی و خستهکنندگی اما صرفاً به مسافرین محدود نمیشد. اسبهایی که وظیفهی کشیدن درشکه را برعهده داشته و گاه-گاه شلاقی هم از درشکهچی میخوردند، از انسانها بیشتر خسته میشدند. بنابراین لازم بود هر چند ساعت یک بار، توقفی صورت گرفته تا اسبها استراحت کنند.
فعل spannen بهمعنی «کشیدن» برای زمانهایی که درشکهچی افسار اسب را میکشید کاربرد داشت. حالا که قرار بود اسب استراحتی کرده و نفسی چاق کند، افسار و درشکه از او جدا میشد. میدانیم که پیشوند aus بار معنایی (خارج کردن) را به فعل اضافه میکند؛ بنابراین ausspannen را در درجهی اول، «باز کردن اسب از درشکه» یا «خارج کردن او از آنچه میکشیده» معنی میکنیم. از آنجایی که درشکهچی هم با استراحت اسبها و ausspannen کردن آنها، خود فرصتی برای استراحت پیدا میکرده، این فعل را امروزه نیز بهمعنی «استراحت کردن» یا «بهخود استراحت دادن» بهکار میبریم.
