بهصورت سنتی، «مفعول» را کسی یا چیزی تعریف میکنیم که فعل بر روی آن انجام میشود. مثلاً در جملهی «علی برنج را میخورد.»، فعل «خوردن» بر روی «برنج» انجام میشود و بنابراین «برنج» را مفعول میدانیم. این انجام فعل (کار) بر روی مفعول در آلمانی بهدو صورت مورد بررسی قرار میگیرد. یا مانند مثال ما، فعل مستقیماً روی مفعول انجام میشود و یا غیرمستقیم. ما هم بر همین اساس، دو نوع مفعول با نامهای مفعول مستقیم – Akkusativ و مفعول غیرمستقیم – Dativ داریم.
👈 مفعول مستقیم Akkusativ
مفعول مستقیم Akkusativ
همانطور که از نام آن پیداست و در مقدمه نیز اشاره شد، مفعول مستقیم یا همان آکوزاتیو در آلمانی، اسمی است که فعل مستقیماً بر روی آن انجام میشود. هرگاه بتوان ارتباط مستقیمی میان فعل و مفعول برقرار کرد، آن مفعول را آکوزاتیو مینامیم.
در فارسی برای پیدا کردن چنین مفعولی از دو پرسش «چهکس را؟ (کیو؟)» و «چهچیز را؟ (چیو؟)» کمک میگیریم. اگر در پاسخ به این دو پرسش پساز بیان فعل موفق بودیم، مفعول مستقیم میآوریم و درغیراینصورت از آکوزاتیو صرفنظر میکنیم. برای نمونه در جملهی «من مینوشم.» میتوان بلافاصله بعد از فعل، «چهچیز را؟» را بیان کرد. پاسخ هم منطقی است، مثلاً «آب را». بنابراین فعل «نوشیدن» را نیازمند آکوزاتیو درنظر میگیریم. درعوض در جملهی «من میروم.» دیگر نه میتوان «چهچیز را؟» و نه «چهکس را؟» را پرسید و جواب منطقی داشت. بههمین علت فعل «رفتن» را از داشتن مفعول مستقیم معاف میکنیم.
(1) Ich kaufe dein Fahrrad.
من دوچرخهی تو را میخرم.
(2) Trinkt ihr erst die Milch oder ein Glas Wasser?
اول شیر را یا مایلید یک لیوان آب بنوشید؟
(3) Der Mechaniker repariert das Auto von Ahmad.
تعمیرکار خودروی احمد را تعمیر میکند.
(4) Warum rufen Sie ihre Freundin nicht? Sie wartet dort.
چرا دوستتان را صدا نمیکنید؟ او آنجا منتظر است.
(5) Er hat eigentlich kein Geld. Er möchte gleich seine Bücher verkaufen.
او هیچ پولی ندارد. او مایل است خیلی زود کتابهایش را بفروشد.
همانطور که از مثال شماره (۵) متوجه شدید، در همهی موارد در آلمانی نمیتوان از دو پرسش «چهکس را؟» و یا «چهچیز را؟» کمک گرفت. بلکه باید به رابطهی میان فعل و مفعول نگاه کرد. در این مثال، فعل haben (داشتن/مالک بودن)، ارتباط مستقیمی با اسم ما (در اینجا: Geld) دارد. بنابراین مفعول را هم مستقیم درنظر گرفتهایم. مواردی از این دست که پیش از دو پرسش معروف فارسی، باید ارتباط مستقیم را در آلمانی مد نظر قرار داد، زیاد نیستند اما کم هم نیستند. فعلهایی مانند anrufen (زنگ زدن) و fragen (سوال پرسیدن) از این جملهاند.
حالا ممکن است برایتان پرسش ایجاد شود که اصلاً چرا چنین بحثی برای زبانآموزان که زبان را بههدف کاربرد و نه یادگیری ساختارهای زبانشناسانه میآموزند مطرح میشود؟ مسئله اینجاست که اگر مفعول ما (که همواره یک اسم است) مذکر باشد (یعنی آرتیکل آن der) باشد و ارتباط هم میان مفعول و فعل مستقیم باشد (یعنی اسم مذکر آکوزاتیو شود)، آرتیکل از der به den تبدیل میشود. بهدنبال آن جانشینان آرتیکل نیز تغییرات مشابهی خواهند داشت؛ مثلاً ein به einen، و kein به keinen، و mein به meinen و… تغییر میکنند.
(6) Sie lieben ihren Vater aber nicht ihre Mutter.
آنها پدرشان را دوست دارند اما مادرشان را نه.
(7) Wie willst du den Laptop von Ali reparieren?
چگونه میخواهی لپتاپ علی را تعمیر کنی؟
(8) Frau Wilhelm ruft immer ihren Bruder an.
خانم ویلهلم همیشه به برادر خود زنگ میزند.
(9) Diesen Tisch kaufe ich, aber ich brauche auch eine Lampe.
این میز را میخرم اما یک لامپ هم نیاز دارم.
تاکید میشود که تغییرِ همراه آکوزاتیو، صرفاً برای اسامی مذکر رخ داده و همانطور هم که در مثالهای (۶) و (۹) میبینید، مابقی اسامی (مونث، خنثی و جمع) بههمان صورت فاعلیشان هنگام آکوزاتیو شدن در جمله حضور دارند.
اما اصلاً چرا باید آرتیکلی تغییر کند؟ یکی از اصلیترین دلایل آن، ضعفیاست که درصورت تغییر ندادن آرتیکل، هنگام فهم منظور یا معنی غالب میشود؛ مخصوصاً اینکه در آلمانی اجازه داریم بنا به ضرورت و تاکید، اجزای جمله را جابهجا کرده و در عالیترین درجهی تاکید، آنها را به ابتدای جمله بیاوریم. آنوقت تغییر ندادن آرتیکل، باعث اشتباه مخاطب در فهم پیام ما میشود. به جمله زیر توجه کنید:
(10a) Die Prinzessin liebt der Prinz.
فرض کنیم که آرتیکل مذکر در آکوزاتیو تغییر نکند. شما این جمله را چگونه میفهمید؟ چگونه معنی میکنید؟ شاهزادهخانم است که شاهزاده را دوست دارد یا برعکس، شاهزاده است که شاهزادهخانم را؟ احتمالاً از آنجایی که عادت به قرارگیری فاعل در ابتدای جمله دارید، پاسخ میدهید که «شاهزادهخانم شاهزاده را دوست دارد.». حالا من میگویم از کجا معلوم که در اینجا «die Prinzessin» برای تاکید به ابتدای جمله نیامده باشد و «der Prinz» فاعل جمله باشد؟ (که در اصل همین هم هست.)
این یک نمونهی کوچک از مشکلاتی است که درصورت عدم تغییر ظاهری آرتیکل هنگام قرارگیری در نقش مفعول با آن مواجه میشویم. اگر دریافت شما از جمله را (شاهزادهخانم شاهزاده را دوست دارد.) مبنا قرار دهیم، آنگاه شکل درست جمله بهصورت زیر خواهد بود:
(10b) Die Prinzessin liebt den Prinz.
👈 مفعول غیرمستقیم Dativ
مفعول غیرمستقیم Dativ
در بالا بهطور مفصل با ارتباط مستقیم انجام شدن فعل بر روی مفعول آشنا شدیم؛ این ارتباط اما همیشه مستقیم نیست. مثلاً در جملهی «آن ماشین به دوستم تعلق دارد.»، فعل «تعلق داشتن» کار مستقیمی روی «دوستم» انجام نمیدهد. از طرفی نمیتوان گفت که هیچ کاری هم انجام نشده. در این مورد بهخصوص، مالکیت چیزی برای مفعول مشخص شده؛ بنابراین ارتباط هست اما غیرمستقیم است.
در نمونهای دیگر اگر بگوییم «من در ریاضی به پدرام کمک میکنم.» باز هم فعل «کمک کردن» کار مستقیمی روی «پدرام» انجام نداده است. در نهایت این «پدرام» است که از کمک من در ریاضی بهره میبرد و این یعنی ارتباطی میان فعل و مفعول وجود دارد اما این ارتباط مستقیم نیست و بنابراین چنین مفعولهایی را در زبان آلمانی غیرمستقیم یا داتیو مینامیم.
اگر بخواهیم در داتیو هم مانند آکوزاتیو، تنها یک آرتیکل را تغییر داده و سه آرتیکل دیگر را هنگام قرارگیری در نقش مفعولی دستنخورده باقی بگذاریم، در اغلب موارد تشخیص مستقیم یا غیرمستقیم بودن (آکوزاتیو یا داتیو بودن) برایمان غیرممکن میشود. بنابراین در داتیو هر چهار آرتیکل تغییر میکنند. نگران نباشید! داتیو بسیار پرکاربردتر از آکوزاتیو است و بنابراین این چهار تغییر کوچک قرار است آنقدر برایتان در جملات و کتابها و مکالمات مختلف تکرار شود که خیلی راحت آنها را یاد میگیرید.

(11) Ali hilft seiner Schwester.
علی به خواهرش کمک میکند.
(12) Das Auto gehört meinem Großvater.
آن خودرو به پدربزرگم تعلق دارد.
(13) Du musst immer deinen Eltern danken.
تو همیشه باید از پدر و مادرت تشکر کنی.
گاهی مجبور میشویم ارتباط غیرمستقیممان را خودمان بسازیم. مثلاً میان فعل «رقصیدن» و روز «چهارشنبه» چه ارتباط مستقیم یا غیرمستقیمی وجود دارد؟ فعل «رقصیدن» چه کاری روی «چهارشنبه» انجام میدهد؟ هیچ! پس اگر بخواهیم رقصیدن را در جملهای به چهارشنبه مرتبط کنیم (مثلاً: من در روز چهارشنبه میرقصم.) نیازمند یک واسطه هستیم. واسطههای ما در این خصوص، حروف اضافه هستند.
(14) Ich tanze an dem Mittwoch.
من در روز چهارشنبه میرقصم.
به نمونهای دیگر توجه کنید: «کتاب تو روی میز قرار دارد.» در این جمله فعل «قرار داشتن» چه کار مستقیم یا غیرمستقیمی روی «میز» انجام میدهد؟ هیچ! بنابراین اینجا هم به حرف اضافهای نیاز داریم تا واسطهای باشد برای برقراری یک ارتباط غیرمستقیم میان فعل و مفعول.
(15) Dein Buch liegt auf dem Tisch.
کتاب تو روی میز قرار دارد.
به نمونههای دیگری توجه کنید؛ بررسی کنید که آیا میشد بدون کمک گرفتن از واسطهای بهنام حرف اضافه، میان فعل جملات پایین و کلماتی که با رنگ قرمز مشخص شدهاند، هرگونه ارتباطی اعم از مستقیم یا غیرمستقیم برقرار کرد؟
(16) In der nächsten Woche habe ich eine wichtige Prüfung.
در هفتهی آینده یک امتحان مهم دارم.
(17) Er lädt seine Freundin zu dem Abendessen ein.
او دوستدخترش را به شام دعوت میکند.
(18) Dennis übernachtet heute bei seinem Freund.
دنیس شب را نزد دوستش میماند.
(19) In meiner Heimatstadt findet man nur schwer ein gutes Restaurant.
در شهر محل تولد من آدم بهسختی میتواند یک رستوران خوب پیدا کند.
(20) Meine Eltern möchten in dem Sommer mit dem Bus nach Maschhad fahren.
پدر و مادر من مایلند در تابستان با اتوبوس به مشهد سفر کنند.
آیا بهکارگیری داتیو یا آکوزاتیو در یک جمله، بهاین معنی است که نمیتوان از دیگری در همان جمله استفاده کرد؟ خیر! همانطور که در مثالهای (۱۶) و (۱۹) میبینید، آکوزاتیو و داتیو همزمان در جمله استفاده شدهاند. این فعل است که مشخص میکند چه اسمی ارتباط مستقیم و چه اسمی ارتباط غیرمستقیم داشته باشد. بنابراین استفاده از هرکدام، دلیلی بر استفاده نکردن از دیگری نیست.
مسئلهی بعدی اینجاست که با حذف مفعول غیرمستقیم و واسطهاش (در بیشتر موارد) خللی به جمله وارد نمیشود اما حذف مفعول آکوزاتیو جمله را ناقص میکند. فرض کنید یک نفر همین الآن از در اتاق داخل شده و بگوید «من مینوشم.» شما بهعنوان مخاطب بلافاصله میپرسید: «چهچیز را؟» بههمین خاطر همواره توصیه میشود که اگر فعلی نیازمند مفعول آکوزاتیو است، بهتر است آن را در جمله بیان کرده تا مخاطب ما دچار پرسش نشود.